سرپرست : رحمان رفيقي
گزارش و عكس : آقاي علي عسگري و خانم عرب گل
همنوردان
خانمها: فتحي و عرب گل
آقايان : رحمان رفيقي ،سعيد روشن ضمير،محسن كمالي
یک شب رویایی دور از برهوت زمین وزیر چتر رحمت الهی.
اینجا تنها چیزی که چشمها را می نوازد حرکت موج گونه ی ابرها است.
گاهی در میان ابرها هستیم و گاهی ابرها زیر پایمان است. انگار در آسمان هستیم و از زمین جدا شدیم. گویا اینجا همه چیزعرفانی است .
اینجا جبروت پروردگار را به وضوح می بینیم .در عرصه ی کوهستان همه چیز ابدی است ، فنا ناپذیر است ،نه ، خدایی است.
گهگاهی بادی می وزد و ابرها را که همچون زلف پریشان،بر چهره ی سیاه شب ریخته ،کنار میزند و نگاهمان به پولکهای نقره گون ،در بیکرانه ی آسمان می افتد.در تمامی این لحظات روحانی ،تنها کاری که می توان کرد:
دستان نیازمندمان را به سوی یگانه ی بی همتا بلند کرده و شکرانه ی این همه نعمت را بجا آورد.
سلام
برنامه اين هفته پيش برنامه قله سبلان بود كه معلوم نيست به چه دليل مسيرهاي صعود به قله سبلان اين هفته بسته شد.ما هم طبق برنامه قبلي شب ماني در ارتفاع،بعدظهر پنج شنبه به طرف ديزين حركت كرديم.البته طبق پيش بيني هاي سايتهاي هواشناسي،خبر از يكه بارش رو مي داد.
ساعت 5 بعدظهر به طرف ديزين حركت و ساعت حدود 7 بعدظهر به كنارساختمان تلفن خانه رسيديم. واقعاعجب هواي باحالي بود.جاي همه دوستان خالي.بعد از گرفتن چندتا عكس تكي .چادرها رو برپا كرديم و زير سقفي كه مربوط به جايگاه ماشينهاي برف روب بود اطراق كرديم.شام رو خورديم خلاصه اومديم بخوايم.چشمت روز بعد نبينه ديديم ،انچنان رعد و برق و بارش برف همراه با باران شروع شد كه نگو و نپرس!!!
نمايي از آسمان منطقه
سعيد كه اصلا نخوابيد!!!
خلاصه تقريبا با نگراني تا ساعت 3 بامداد بيدار بوديم كه الان رعد و برق ميزنه و فاتحه،كه شكر خدا نجات پيدا كرديم. ولي وجداني ترس داشت.طفلك خانمها كه اصلا خواب نداشتن، صبح وقتي از خانم فتحي ،پرسيدم گفت اصلا متوجه صداي وحشتناك رعد و برق نشده بود و تا صبح راحت لالا كرده بود.ما رو بگو كه نگران كيا بوديم.
منم كه تا صبح بيدار بودم كه با اون شدت بادها الان سقف رو سرمون خراب ميشه
صبح ساعت تقريبا 9 به طرف قله حركت كرديم و در طول مسير با گروه كوهنوردي پرسون برخورده كرده، ديدار شيرين ديدن دوستان قديمي، بسيار لذت بخش بود.بخصوص آقاي تاجبخش و خالو قرباني ،
ساعت 12/30 به قله رسيديم و بعد از گرفتن چندتا عكس تكي، ساعت 14 به پاي ماشين رسيديم. دوستان كه اصلا ميل به خوردن ناهار نداشتن مجبوري آبگوشتي رو كه قبلا تهيه شده بود مي بلعيدن و از روي ناچاري و بي ميلي با اون ماست و چيزهاي ديگه رو ميخوردن.واقعا موندم كه اين بچه ها چقدر با هم رو درواسي دارن.واصلا ميلي به خوردن ندارن.
خلاصه ساعت 4 به طرف تهران حركت كرديم و به دليل ترافيك مسير مجبور بوديم از روستاي عمامه گذر كنيم سرمسير هم يه سري زديم به يكي از دوستان عسل فروش منطقه بنام محمد حسن. وباز مجبور شديم يه كم عسل با چاي اويشن وخلاصه با مقدار كمي تنقلات از روي اجبار بخوريم و ساعت 8 شب به تهران رسيديم. شكر خدا اين برنامه هم تموم شد. واقعا جاي دوستاني كه نيومدن خالي بود.
برنامه سبلان ناخواسته كنسل شد.و اگر خدا بخواد انشالله اين هفته عازم به قله دماوند هستيم.هر كي نياد ضرر ميكنه.
براي ديدن بقيه عكسها ادامه مطلب رو ببينيد
:: موضوعات مرتبط:
بهار 92،
،
ادامه مطلب...