دار آباد (16/1/92)
گروه کوهنوردی آوا
گزارش صعود به قلل ایران

اطلاعیه / قابل توجه مسئولین بخش های جستجو و نجات استان‌ها انعقاد تفاهم نامه همکاری فدراسیون با سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر واژه کوهستان یا قبرستان: شاهوار ۱۷.۱۲.۹۷ یخ نوردی دره هملون ۲۸.۱۰.۹۷ گاوبینی ۲۱.۱۰.۹۷ گاوبینی ۲۱.۱۰.۹۷ نجفدر به هاره قسمت سوم تصاویر نجفدر به هاره قسمت دوم تصاویر نجفدر به هاره قله برج ۱۰.۶.۹۷ تصاویر قله پاشوره ۲۲.۴.۹۷ دوره نجات فنی دهمین جلسه کمیسیون ایمنی ارتفاعات شمالی تهران برگزار شد خط الراس ریزان.پرسون.اندار.۹۷۰۳۰۱۸ مصوبات نهمین جلسه کمیسیون ایمنی ارتفاعات شمال تهران: دهمین شماره گاهنامه «صعود» منتشر شد مصوبات هشتمین جلسه کمیسیون ایمنی ارتفاعات شمال تهران


دار آباد (16/1/92)

 

با تشکر از اقای جعفر پور

بنام افریننده کوه های استوار

 

مقصد : دار آباد

همراهان گروه کوهنوردی آوا: آقایان ـ رحمت اللهی ٬ احمدی ٬ عسگری ٬ جعفرپور

                                          خانم ها : عرب گل ٬ فتحی ٬ گودرزی

در پارکینگ دار آباد که از ماشین پیاده می شوی کافی است که نسیم صبحگاهی بهاری را حس کنی.آنگاه تمام کسالت های ناشی از کم خوابی از تنت به در میشود .و اشتیاق بالا رفتن از مسیر پیچ در پیچ سر بالایی تا کافه قیدی را در تو صد چندان می کند.بعد از آن نم نم باران و بوی خاک باران خورده است که نشاط روح و تنت را کامل می کند .و بعد از گذر از گرده کبوتر خان نوای دلنواز رودخانه مزید بر علت می شود.

 

در این حال و هوا سیر می کنی تا به چشمه چهان برسی و آنگاه سیراب از آبی گوارا و بهشتی می شوی.و سپس آبشار چال مگس را از فاصله ای نچندان دور می بینی .و وقتی قدم به کنارش می گذاری تمام حواس پنج گانه ات غرق در سرور و خوشی می شود.عزم به ادامه راه داری اما دیواره ای سنگی که در مقابلت است تو را نمی ترساند .با اراده سنگ های سخت را در می نوردی و باز دوباره رودخانه و آبشار و حوض است که پی در پی از کنارشان میگذری.و بلاخره هفت حوض را نیز پشت سر میگذاری .

 

باز جلوتر میروی تا به باغچه خلیل برسی . زمان کمی مانده تا درختان این دشت از خواب زمستانی به پا خیزند و همراه با رویش گیاهان کوهستان شکوفه های زیبا و برگ هایشان را سایه سار رهگذران گردانند.

 

به رفتن در سمت چپ و به موازات رودخانه ادامه می دهی .آبشاری را که به رودخانه میریزد از دور نظاره می کنی و چند تک درختی که یادگاری از کوهنوردان کهنه کار و قدیمی می باشد را از نظر می گذرانی.در روبرویت قله دار آباد و تیغه های مرد افکن آن با قامتی استوار تو را مینگرند.

 

باز به افتن ادامه منی دهی و بعد از یونجه زار ودر امتداد رودخانه سمت راست کنار دیواره ای صخره ای که تو را از باران محفوظ می دارد بساط نهار و چای را می گسترانی.اما نشستن قانع ات نمی کند که عاشق کوه و طبیعت اهل نشستن نیست.

 

با دوستانت همفکری می کنی باید با یک تیر دو نشان زد.تا هم مسیری جدید را طی کنی و هم به پایان خط که اول راه بود برسی.بالا دست و دامنه های قله بهترین گزینه است .باز از کنار آبشاری زیبا می گذری و عکسی با دوستانت به یادگار می گیری.آنگاه به رفتن در سر بالایی ادامه می دهی .رودخانه و باغچه خلیل و دره آب زندگی در سمت راست در ژرفای عمیقی فرو رفته اند.و خط الراس دار آباد در سمت چپ .

 

حیف است که فقط به رفتن فکر کنی . به همین دلیل است که هر چند قدم که بر میداری چرخشی دایره وار می زنی و آسمان ابری و قله های مه گرفته و مناظر پایین دست را نظاره می کنی .براستی که بهار تابلویی از صنع خداوندی است و نقاش ازل تمام زیبایی ها را در آن گنجانیده است.

 

به چشمه درازلش که می رسی جویبار است که می بینی .انگار که چندین چشمه است که از دل کوه می جوشد.لختی می نشبنی ٬ نفسی تازه می کنی ٬و از آب گوارا می نوشی و ظرف های آبت را پر می کنی.دلت برای دیدن بند بنفشه پر می زند. اما مقداری از مسیر شیبدار را که رد می کنی درختانی را می بینی که در امتداد رودخانه به خاک نشسته اند .آه از نهادت بر می آید . علت جیست ؟دست طبیعت است ! این بهمن بی رحم چه ها که نمی کند.اما ٬اما بهمن همیشه هست ! هر سال!!سال پیش بارش برف چندین برابر امسال بود پس بهمن کجا بود ؟این درختان سال هاست که سرفراز و با قامتی استوار مانده بودند. راستی !پارسال بود که از این مسیر رد می شدی و دیدی که ماشین های راه سازی بود که در ارتفاعات ٬کوه ها را می شکافتند.و خاک و سنگ های چند تنی را به دره سرازیر می کردند و تو به همراه کسان دیگر جرئت رفتن از مسیر را نداشتی و به ناچار راهتان را عوض کردید.نمی دانی شاید کار آن ها باشد !شاید هم بهمن!!با اندوه این مسیر را طی می کنی .این حکایت در بند بنفشه هم تکرار شده . در مکانی که زمانی جنگلی انبوه از درختان بود یک درخت ایستاده هم نمی بینی.حیف!!!

 

دلت می گیرد . امان از دست طبیعت بی رحم و انسان های بی رحمتر!! به رفتن ادامه می دهی به منطقه  سریال شن سیاه که می رسی ٬ شهر تهران در وسط دو کوه خود نمایی می کند.خدا را شکر ! امروز هوای تهران پاک است .و برج های کوتاه و بلند این شهر را به وضوح می بینی.به آرامی آخرین شیب تند منتهی به کافه قیدی را نیز پشت سر می گذاری.نظری به پشت سر و به مسیر هایی که از صبح پشت سر گذاشته ای می اندازی و با حسرت به دوستانت می گویی که    "کاشکی اولش بود

با تشکر از دوستان عزیز آقایان عسگری و احمدی به خاطر رساندن همنوردان به دار آباد با ماشین شخصی خود و تشکر ویژه از اقای رحمت اللهی و فرزند گرامی اش به مناسبت پذیرایی گرمشان در رستوران خودشان

 



نظرات شما عزیزان:

جعفرپور
ساعت21:59---21 فروردين 1392
به امیدی حضور همه دوستان در برنامه این هفته

علی عسگری
ساعت23:59---20 فروردين 1392
سلام واقعا برنامه باحالی بود بخصوص تو اون هوای بارونی.جای همه دوستان خالی بود.دست آقای جعفر پور درد نکنه گزارش خیلی زیبایی نوشته ممنونم به امید اینکه دیگه امسال بتونیم تمام قله های معروف ایران رو با هم صعود کنیم.انشالله.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: بهار 92، ،

نویسنده : روابط عموی گروه آوا تاریخ : دو شنبه 19 فروردين 1392



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به گروه کوهنوردی آوا مي باشد.